تعداد نظرات
0 دیدگاه
تعداد لایک
65 پسندیدن
تاریخ انتشار
یکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰
بازدید
3,687 نفر
۱ در خان اول شیری،قوی پنجه به او و اسبش حمله میاورد
دراینجا شیر به دو معنی است ۱ به معنی حیوان و ۲ به معنی شیر آشامیدنی
۲ با جست و جوی فراوان چشمه ای می یابد و آبی مینوشد
در اینجا آبی به دو معنی است۱ رنگ آبی و ۲نوشیدن آب
به تنگ آمدن کنایه از خسته شدن وبه ستوه آمدن
معنی رخش شیر را از هم می درد یعنی چی؟؟؟؟؟؟
کنایه ازکشته شدن شیر است
و یکی اوجا که میگه از بند رهایی دهد
با اونی که میگه با کوفتن سم بر زمین
بقیشو نمیدونم من اینا رو پیدا کردم
برد رستم بانیروهای اهریمنی میشه
نیرچی اهریمنی وجود ندارد
در جنگ دیوان:وجود دیو منطقی نیست
تاخت کانند اذر گشسب: از سرعت اینجا میگه
کنایه درس هفت خان رستم
معنی شعر هفت خان رستم فارسی ششم ابتدایی
معنی لغات درس هفت خان رستم,کنایه درس هفت خان رستم,درس چهارم هفت خان رستم مدرسه مجازی,متن درس هفت خان رستم ششم ابتدایی,
قالب شعر هفت خان رستم,معنی خروشید و جوشید و برکند خاک ز سمش زمین شد همه چاک چاک
,هفت خوان رستم در شاهنامه,شعر کامل هفت خان رستم
سلام دوستان و همکاران محترم پایه ششم ابتدایی (دبستان)
در این پست از سایت معلم یار برای شما عزیزان , معنی شعر هفت خان رستم فارسی ششم ابتدایی ویژه ی سال تحصیلی 96-97 و آماده کردیم
امیدوارم مورد استفاده شما عزیزان قرار بگیره
فــدا
خروشید و جوشید و بَرکَند خاک -- زسُمّش زمین شد ,همه چاک چاک
رخش می خروشد و سُم بر زمین می کوبد تا خاک را زیر و رو کند
بزد تیغ و بنداخت از بَر,سرش -- فرو ریخت چون رود,خون از بَرَش
رستم با شمشیرش سر ازدها را از تنش جدا کرد و از سر بریده شده اش رودی از خون به را می افتد
بینداخت چون باد,خَمِّ کمند -- سر ِ جادو آورد ناگه به بند
رستم طنابش را طوری پرتاب میکند که سر جادوگر را به بند می کشد
میانش به خنجر به دو نیم کرد -- دل جاودان زو پُر از بیم کرد
رستم با خنجر خود اورا به دو نیم کرد و با این کار ترس و وحشتی در دل ستمگران انداخت
چو رستم بدیدش ,برانگیخت اسب -- بدو تاخت مانند ِ آذرگشسب
وقتی رستم ارژنگ دیو رامی بیند,مانند آتشی پر قدرت به سوی او می تازد
سر و گوش بگرفت و یالش دلیر -- سر از تن, بکندش به کردار ِ شیر
رستم سر و گوش و موهای دیو را دلیرانه (شجاعانه) گرفت و سرش را مانند یک شیر پر قدرت از تن جدا کرد
زبهر ِ نیایش, سر و تن بشُست -- یکی پاک جای ِ پرستش بجُست
رستم بعد از پیروزی برای نیایش و راز و نیاز خودش را می شوید و مکانی تمیز برای عبادت پیدا می کند.
از آن پس نهاد از بر ِ خاک,سر -- چنین گفت کای داور ِ دادگر!
سرش را برای سجده بر زمین می گذارد و به خداوند چنین می گوید : که ای داور عادل ...
ز هر بد,تویی بندگان را پناه -- تو دادی مرا,گُردی و دستگاه
تو پناه بندگانت در مقابل بدی ها و زشتی ها هستی و من هرچه قدرت و مقام دارم از لطف توست.
شاهنامه ی فردوسی , با تلخیص و بازنویسی
ارائه شده توسط : حسین ایزدی
در وب سایت : پرشین جم