تعداد نظرات
0 دیدگاه
تعداد لایک
12 پسندیدن
تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۰
بازدید
940 نفر
چرا بازرگان به فرزندان خود توصیه می کرد تا خود را به نیکویی بشناسند
بازرگانی بود که سرمایهٔ فراوانی داشت. او مردی با تجربه بود و از حوادث روزگار، بسیار چیزها آموخته بود. سالها گذشت و بازرگان، صاحب چند فرزند شد. زندگی خوب و آرامی داشت و به آیندهٔ فرزندان خود میاندیشید. فرزندان هم در کنار مادر و پدر، فضای گرم و پُرمهری داشتند.
روزی پدر، فرزندان را گرد خود، جمع کرد و گفت: «امروز میخواهم به شما چیزی بگویم؛ دلم میخواهد خوب به آن گوش بدهید و در آینده از آن استفاده کنید».
بعد سخنان خود را این گونه ادامه داد: «ای فرزندان، مردم، معمولاً برای رسیدن به این سه چیز تلاش میکنند: زندگیِ راحت، مقام بزرگ و پاداش نیک آخرت.
امّا بچههای خوبم، انسانها، زمانی به این سه چیز میرسند که چند ویژگی را در زندگی خود به کار گیرند:
- اندوختن مال از راه پسندیده و تلاش برای مراقبت از آن
- بخشش به دیگران
- محافظت از خود در برابر بلاها.
هرکه در این چند خصلت، کاهلی بورزد، به مقصد نرسد. هرکس از کار و تلاش روی برگرداند، نه اسباب آسایش زندگی خود را میتواند فراهم کند و نه میتواند از دیگران مراقبت نماید. اگر مالی به دست آورد و در نگهداری آن غفلت ورزد، زود تهیدست شود. همچنان که اگر از کوه اندک اندک بردارند، چیزی از آن بر جای نمیماند.
هرکه در اندوختن مال دنیا فقط برای خود تلاش کند، در ردیف چارپایان است؛ چون سگ گرسنه که به استخوانی، شاد شود و به پارهای نان، خشنود گردد.
همچنین ای فرزندان، بکوشید به کسب هنر و فضیلت، که انسان ثروتمند و با هنر، اگر چه گمنام باشد و دشمن بسیار داشته باشد، به سبب عقل و هنر خویش در میان مردم، شناخته میشود. چنان که فروغ آتش را هر چه تلاش کنند کم شود، باز هم شعلهور میگردد.
شما هم ای فرزندان، به مقدار دانش و فهم خود، بکوشید خویش را به نیکویی بشناسانید. زیرا، دانه هنگامی که در پردهٔ خاک نهان است، هیچ کس در پروردن آن تلاش نکند. چون سر از خاک بر آورد و روی زمین را آراست. معلوم گردد که چیست. در آن حال، بیشک آن را بپرورند و از آن بهره گیرند. پس اگر بیهنر و فضیلت باشید، از شما دوری جویند؛ چنان که موش، اگرچه با مردم هم خانه است، چون موذی است، او را از خانه بیرون اندازند و در هلاک آن کوشند».
باز نویسی از «کِلیله و دِمنه» باب دوم: شیر و گاو، با کاهش
درست و نادرست (صفحهٔ 36 کتاب درسی)
درک مطلب (صفحهٔ 37 کتاب درسی)
دانش زبانی
خوب گوش دادن
یکی از راههای درست فهمیدن و درک سخن دیگران، خوب گوش دادن است. گوش دادن با شنیدن فرق دارد. هم اکنون که در کلاس نشستهاید؛ صداهایی از بیرون به گوشتان میآید؛ این «شنیدن» است.
امّا از میان همهٔ صداها فقط به صدای آموزگار عزیزتان، توجّه میکنید؛ این «گوش دادن» است. وقتی به صدایی گوش میدهید؛ یعنی با آگاهی و خواست خود به آن دقّت میکنید و آن را از میان دیگر صداها انتخاب میکنید؛ از آن چیزهایی میآموزید و اگر لازم شد به آن پاسخ میدهید.
خوب گوش دادن، یک مهارت است و به تمرین زیادی نیاز دارد. ما بخشی از سواد و دانش خود را از راه «خوب گوش دادن» به دست میآوریم.
گوش کن و بگو (صفحهٔ 38 کتاب درسی)
* به قصهٔ «کرم شب تاب» که برای شما پخش یا خوانده میشود، با دقّت گوش دهید و بر اساس نمودار زیر، گفتٔوگو کنید. سپس به پرسشها پاسخ دهید.
عنوان / نام داستان | کرم شب تاب |
شخصیتها | میمون، کرم شب تاب، مرد مسافر |
مکان یا فضای داستان | کوه |
زمان رخدادهای داستان | |
پیام داستان | |
نام کتابی که داستان از آن نقل شد | کلیله و دمنه |
پرسشها
1- چرا میمونها روی کرم شب تاب، هیزم گذاشتند؟ میمونها فکر میکردند آن کرم شب تاب هیزم است.
2- مرد مسافر به مرغی که روی درخت بود، چه گفت؟ بیهوده خودت را خسته نکن! حرفهای تو در گوش این گروه نمیرود. نصحیت کردن این میمونها مثل پنهان کردن شکر در زیر آب و امتحان کردن شمشیر بر روی سنگ است.
3- میمونها در پاسخ مرغ چه کردند؟ او را گرفتند و پرهایش را کندند.
4- چرا نصیحت کردن فرد نادان مانند پنهان کردن شکر در زیر آب است؟ همانطوری که پنهان کردن شکر در آب کار بیهودهای است نصحیت فرد نادان نیز کار بهیودهای است و نتیجهای نخواهد داشت.
5- امتحان کردن شمشیر بر سنگ، شبیه کدام یک از کارهای زیر است؟
الف) آش را با جاش بردن.
ب) دندان طمع را کندن.
ج) آب در هاون کوبیدن.
6- مضمون این داستان شبیه کدام یک از ضربالمثلهای زیر است؟
الف) موش توی سوراخ نمیرفت، جارو به دمش میبست.
ب) شب دراز است و قلندر بیدار.
ج) پند دادن به نادان مانند تخم افکندن، در شورهزار است.
د) شیری یا روباه؟
ارائه شده توسط : حسین ایزدی
در وب سایت : پرشین جم