تعداد نظرات
0 دیدگاه
تعداد لایک
6 پسندیدن
تاریخ انتشار
جمعه ۲۱ خرداد ۱۴۰۰
بازدید
1,332 نفر
که شرحِ مَکْرَمَتَتْ را نمیرسد پایان (سعدی) (دکلمه)
بهترین اشعار برای پایان سخنرانی از مولوی:
1- این سخن آبیست از دریایِ بیپایانِ عشق
تا جهان را آب بَخْشَد جسمها را جان کُنَد (مولوی) (دکلمه)
2- هر که چون ماهی نباشد جوید او پایانِ آب
هر که او ماهی بود کی فِکْرَتِ پایان کند (مولوی) (دکلمه)
3- در این پایان در این ساران چو گم گشتند هشیاران
چه سازم من که من در ره چنان مستم که لاتَسْأَل (مولوی) (دکلمه)
4- این سخن پایان ندارد لیک من
آمدم زان سر به پایان می روم (مولوی) (دکلمه)
5- حدیثِ عاشقان پایان ندارد
فَنَسْتَکْفی بِهذا و السَّلام (مولوی) (دکلمه)
6- این سخن پایان ندارد باز ران
تا نمانیم از قطارِ کارْوان (مولوی) (دکلمه)
7- شرحِ حقْ پایان ندارد همچو حق
هین دهان بَرْبَنْد و برگردان وَرَق (مولوی) (دکلمه)
8- این حکایت را که نقدِ وقتِ ماست
گر تمامش میکنی اینجا رواست (دکلمه)
9- ناکسان را ترک کن بهرِ کَسان
قصه را پایان بَر و مَخْلَصْ رسان (مولوی) (دکلمه)
10- این سخن پایان ندارد ای جواد
ختم کن واللهُ اَعْلَمْ بالرَّشاد (مولوی) (دکلمه)
11- این سخن پایان ندارد ای پدر
این سخن را ترک کن پایان نگر (مولوی) (دکلمه)
12- به پایان بَر چو این ره بر گشادی
تمامش کن چو بنیادش نهادی (مولوی) (دکلمه)
13- در نومیدی بسی امید است
پایانِ شبِ سیه سپید است (مولوی) (دکلمه)
بهترین اشعار برای پایان سخنرانی از نظامی :
1- فاتحۀ فکرت و ختمِ سُخُن
نامِ خدای است بر او ختم کُن (نظامی) (دکلمه)
2- زِ دستانِ گیتی مگر جان بَرَم
بر این داستان، ره به پایان بَرَم (نظامی) (دکلمه)
3- شکر که این نامه به عنوان رسید
پیشتر از عمر به پایان رسید (نظامی) (دکلمه)
بهترین اشعار برای پایان سخنرانی از دیگر شاعران:
1- بزرگان نلغزند در هیچ راه
کاز آغاز، تدبیرِ پایان کنند (پروین اعتصامی) (دکلمه)
2- گرفتم آنکه به پایان رسید، فرصتِ ما
برای فرصتِ صَیّاد نیز، پایانی است (پروین اعتصامی) (دکلمه)
3- چون توانم که بپایان بَرَم این دفتر از آنَک
قِصِّۀ عشقِ من و حُسْنِ ترا آخِر نیست (اوحدی) (دکلمه)
4- به نامِ خویش کردم ختم و پایان
الهی عاقبتِ محمودْ گَردان (شیخ محمود شبستری) (دکلمه)
5- پایانِ سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک برآمدیم و بر خاک شدیم (دکلمه)
6- کاش های بی شمارم هست، کاش
کاش پایانِ سخن، آغاز بود (دکلمه)
7- آغازِ سخن این بود زین مستی و حیرانی
پایانِ سخن بشنو، وقت است که باز آیی (دکلمه)
8- پایانِ سخنْ بِهْ که چه باشد
امّید آنکه کُنَد جلبِ رضایت (دکلمه)
9- سخن بسیار دارم در دل امّا چه بی پایان
سخن هایم شنو یاربْ وَ دردِ دلْ مداوا کن (دکلمه)
10- اوّل و پایانِ هر شعری خداست
او فقط سلطان شعر و واژه هاست (دکلمه)
11- سخن را پخته می گویم، سخندان خوب می داند
که دانشمندِ بی حاصل، به یک نادان نمی ارزد (دکلمه)
12- خدایا من تو را دارم به عشق تو گرفتارم
نران مرا ز درگاهت که پایان می رسد کارم (دکلمه)
13- بس کن احسان، سخنِ عشق ندارد پایان
گوش کن گوش که این قِصِّه شنیدن دارد (دکلمه)
14- به نرمی اشک ها ریزم به اشکم قصه ها گویم
در این راهِ بی پایان همان تنهاترین باشم (دکلمه)
15- زلفِ سخن چو پیچید در زلفِ ماهرویان
گفتار نمی پذیرد پایان تا قیامت (دکلمه)
16- با درونِ سوخته ام دارم سخن
کِی به پایان می رسد افسانه ام (دکلمه)
17- آغازش با من بود
ولی از پایانش بی خبر (دکلمه)
آن قَدْر دور از هم و نزدیکیِ آرزو
دیرزمانی است که نبودنِ بودنم احساس می شود
اندکی آنسوتر از عشق
می رسی به جاده هایِ نامش نفرت
شهرتش حسرت
این بود پایانِ عشق
در سایه سارِ فراموشی ها
خطِّ پایان می رسد
اما نه برایِ من
نه برایِ تو
آن کس که هوایِ کهنه را نشخوار می کند
تا مرگِ لحظه ها را ببیند (دکلمه)
دعا برای پایان سخنرانی از حافظ :
1- تنت به نازِ طبیبان نیازمند مباد
وجودِ نازکت آزردۀ گزند مباد
سلامتِ همهْ آفاق در سلامتِ توست
به هیچ عارضهْ شخصِ تو دردمند مباد
جمالِ صورت و معنی ز امنِ صِحَّتِ توست
که ظاهرت دُژَم و باطنت نَژَنْدْ مباد
در این چمن چو درآید خزان به یغمایی
رهش به سروِ سَهی قامتِ بلند مباد
در آن بساط که حُسْنِ تو جلوه آغازَد
مجالِ طعنۀ بدبین و بدپسند مباد
هر آن که رویِ چو ماهت به چشمِ بد بیند
بر آتشِ تو بجز جانِ او سِپَنْدْ مباد
شفا ز گفتۀ شَکَّرْفشانِ حافظ جوی
که حاجتت به عِلاجِ گلاب و قند مباد (حافظ) (دکلمه)
2- اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ می زیبد لبِ لَعْلِ شَکَرْخا را (حافظ) (دکلمه)
3- به جانِ خواجه و حقِّ قدیم و عهدِ درست
که مونسِ دمِ صبحم دعایِ دولتِ توست (حافظ) (دکلمه)
4- هر صبح و شام قافله ای از دعایِ خیر
در صحبتِ شِمال و صبا می فرستمت (حافظ) (دکلمه)
5- ای غایب از نظر که شدی همنشینِ دل
می گویمت دعا و ثنا می فرستمت (حافظ) (دکلمه)
6- بلاگردانِ جان و تنْ دعایِ مُسْتْمَنْدان است
که بیند خیر از آن خِرْمَن که ننگ از خوشه چین دارد (حافظ) (دکلمه)
7- دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد (حافظ) (دکلمه)
8- خسروا حافظ ِدرگاه نشینْ فاتحه خواند
و از زبانِ تو تَمَنّایِ دعایی دارد (حافظ)
9- صلاح از ما چه می جویی که مستان را صَلا گفتیم
به دورِ نرگسِ مستت سلامت را دعا گفتیم (حافظ) (دکلمه)
10- ای گلِ خوش نسیمِ منْ بلبلِ خویش را مسوز
کز سرِ صِدْقْ می کند شب همه شب دعایِ تو (حافظ) (دکلمه)
دعا برای پایان سخنرانی از سعدی:
1- ثنا و حمدِ بیپایان خدا را
که صُنْعَش در وجود آوَرْد ما را
الها قادرا پروردگارا
کریما مُنْعِما آمُرزِگارا
چه باشد پادشاهِ پادشاهان
اگر رحمت کنی مُشتی گدا را
خداوندا تو ایمان و شهادت
عطا دادی به فضلِ خویش ما را
وز اِنْعامت همیدون چشم داریم
که دیگر باز نَسْتانی عطا را
از احسانِ خداوندی عجب نیست
اگر خط دَرْکَشی جُرم و خطا را
خداوندا بدان تشریفِ عِزَّت
که دادی انبیا و اولیا را
بدان مردانِ میدانِ عبادت
که بشکستند شیطان و هوا را
به حقِّ پارسایان کز درِ خویش
نیندازی منِ ناپارسا را
مسلمانان ز صِدْقْ آمین بگویید
که آمین تقویت باشد دعا را
خدایا هیچ درمانی و دفعی
ندانستیم شیطان و قضا را
چو از بی دولتی دور اوفتادیم
به نزدیکانِ حضرتْ بَخْشْ ما را
خدایا گر تو سعدی را بِرانی
شفیع آرَد روانِ مصطفی را
محمّدْ سِیِّدِ ساداتِ عالَم
چراغ و چشمِ جملهْ انبیا را (سعدی) (دکلمه)
2- بیا وَگَر همه بد کرده ای که نیکت باد
دعای نیکان از چشمِ بد، نگهبانت (سعدی) (دکلمه)
3- من همهْ عمر بر آنم که دعاگویِ تو باشم
گر تو خواهی که نباشم تنِ منْ بَرْخیِ جانت (سعدی) (دکلمه)
4- به کرشمۀ عنایتْ نِگَهی به سویِ ما کن
که دعایِ دردمندان، زِ سرِ نیاز باشد (سعدی) (دکلمه)
5- در طالعِ من نیست که نزدیکِ تو باشم
می گویمت از دور دعا گر برسانند (سعدی) (دکلمه)
6- من دعا گویم اگر تو همهْ دشنام دهی
بندهْ خدمت بکند ور نکند اِعْزازَش (سعدی) (دکلمه)
7- گر اجابت کنیُّ و گَر نکنی
چارۀ من دعاست می خوانم (سعدی) (دکلمه)
8- دعایی گر نمی گویی به دشنامی عزیزم کن
که گر تلخست شیرینست از آن لب هر چه فرمایی (سعدی) (دکلمه)
9- تو جفا کنی و صولتْ، دگرانْ دعایِ دولت
چه کنند از این لطافت که تو پادشاه داری (سعدی) (دکلمه)
10- دی به امید گفتمش داعیِ دولتِ توام
گفت دعا به خود بکن گر به نیاز می کنی (سعدی) (دکلمه)
ارائه شده توسط : حسین ایزدی
در وب سایت : پرشین جم