"احد عظیم زاده" مولتی میلیارد ایرانی از زندگی اش می گوید
من احد عظيمزاده هستم. در 10 آذر 1336 در ده اسفنجان در شهرستان اسكو متولد شدم. هفت ساله بودم كه پدرم را از دست دادم و يتيم شدم.
امكانات ماليمان اجازه نميداد به مدرسه بروم و فقط پس از رفتن به كلاس اول مجبور شدم پشت دار قالي بنشينم و قاليبافي كنم. تا 13 سالگي روزها قالي ميبافتم و شبها درس ميخواندم. چارهاي نبود، وسع مالي ما جز اين اجازه نميداد.
خاك خوردم و زحمت بسيار كشيدم. در سال 2بار بيشتر نميتوانستيم برنج بخوريم. يك بار روز 21 ماه رمضان و بار دوم شب چهارشنبهسوري. آرزو داشتم يا خلبان شوم يا پولدار و براي رسيدن به اين آرزوها بسيار زحمت كشيدم.
كارم را با به دوش كشيدن پشتي و قاليهاي كوچك و بردن آن از اسفنجان يا اسكو براي فروش آغاز كردم. در آغاز كار از هركدام از آنها يك يا دو تومان (نه هزار يا 2هزار تومان) سود ميكردم. پنج سال اينچنين سخت كار كردم. بسيار دشوار بود. اما پشتكار و اعتقاد به هدف با توكل به خدا تحمل سختيها را آسان ميكرد. در 18 سالگي توانستم 20 هزار تومان پسانداز كنم، اما فشارها همچنان ادامه داشت تا اينكه مجبور به ترك تحصيل شدم.
غصه يتيمي چون باري سنگين به دوشم بود. (بغض ميكند) يتيم هيچكس را ندارد. كارمند، كارگر، بانكي، كاسب و هركس ديگري شب كه به خانهاش ميرود دستي به سر و روي بچهاش ميكشد. اما يتيم اين محبت بزرگ را ندارد. شبها، شبهاي جمعه پاهايش را در بغل ميگيرد و به انتظار مينشيند. در انتظار آن كس كه دستي به سرش بكشد...
در اين فكر بودم كه سرمايهام را افزايش بدهم تا بتوانم كاري بكنم. ميخواستم يك كارگاه فرشبافي راه بيندازم. سراغ پسرعموي پدرم رفتم و از او 20 هزار تومان قرض كردم و 60 هزار تومان هم از بانك وام گرفتم. سرمايهام شد 100 هزار تومان يعني به اندازه يك تراول صد توماني امروزي.
وقتي اين پول دستم آمد تازه به فكر افتادم كه چه بكنم. چه ايده جديدي داشته باشم؟ ماهها فكر كردم. آن روزها چون انقلاب پيروز شده بود تا 2 سال به هيچ ايراني پاسپورت نميدادند. در اين مدت فكر كردم و فكر كردم تا به اين نتيجه رسيدم كه با صادرات كارم را شروع كنم.
اما هيچ اطلاعاتي نداشتم. شنيده بودم آلمان مركز تجارت فرش است. ويزا گرفتم و به هامبورگ رفتم و در يك مسافرخانه يا پانسيون مستقر شدم. به سالنها و انبارهاي فرش آنجا سرزدم و با سليقهها آشنا شدم. آنجا به من گفتند ثروتمندان براي خريد فرش به سوئيس ميروند. ويزاي 15 روزه سوئيس گرفتم و به ژنو رفتم.
زبان هم نميدانستم. در يك هتل با تاجري آشنا شدم و او ايده اصلي را به من داد: فرش گرد بباف. در آن دوران در ايران فرش گرد بافته نميشد و
كيفيت توليد فرش و رنگبنديها هم مناسب نبود. چاي و قهوهام را خوردم و همان روز به ايران برگشتم.
به ده خودمان آمدم و ساختماني اجاره كردم. دستگاه خريدم، با 10 درصد نقد و بقيه اقساط. ابريشم هم قسطي خريدم. انسان بايد ريسكپذير باشد و من هم ريسك كردم. با دست خالي و از هيچ.
شروع به بافتن فرش گرد كردم و چند نمونه كه بيرون آمد سر و كله تاجران آلماني پيدا شد و آنان به اسفنجان آمدند. باور ميكنيد يا نه؟ در اولين معامله 6.5 ميليون تومان نقد پرداختند و شش ميليون تومان هم چك دادند! آن شب از شدت هيجان نخوابيدم. احساس آن شب را خوب به خاطر دارم. سرمايه 100 هزار توماني من كه 80 هزار تومانش قرض بود در كارخانه اجارهاي اينچنين سودي نصيب من كرده بود، در اولين قدم... كسب و كارم رونق گرفت و صادراتم را به آلمان، ايتاليا، سوئيس، انگليس، بلژيك و ديگر كشورها آغاز كردم. بسيار سفر كردم و ايدههاي جديد دادم. از موزههاي فرش كشورها بازديد ميكردم و از طرحها اقتباس يا از آنها عكس ميگرفتم و با الهام از آنها و تلفيق طرحها، ايدههاي نو بيرون ميدادم. در اين مدت سليقه مشتريان را شناختم.
اصول كار خودم را پيدا كردم. من شريك ندارم. هيچگاه نداشتهام و نخواهم داشت. اگر شريك خوب بود، خدا براي خودش شريك ميگذاشت.
اصل ديگر من احترام به مشتري است، هر كه ميخواهد باشد. پيش مشتري مثل سربازي كه جلوي تيمسار خبردار ميايستد، با احترام ميايستم. اتكاي خودم اول به خدا و دوم به ايده و تفكر و پشتكار و ريسكپذيري خودم است. بسيار ريسك ميكنم،بسيار.
كمي بعد در بازديد از هتلهاي معروف جهان تصميم گرفتم وارد كار ساخت بزرگترين پروژه هتل كشور شوم. تاكنون 180 ميليارد تومان در اين پروژه سرمايهگذاري كردهام. تمام مصالح اين پروژه خارجي و بهترين است.
سنگ برزيل، شيشه بلژيك، دستگيره در انگليس و تاسيسات آلماني است. كابين چهار آسانسور نيز از طلاي 18 عيار است. اين هتل 340 واحد مسكوني در 25 طبقه، هفت طبقه سالن ورزشي، 34 طبقه هتل، 7 رستوران روي درياچه، 10 هزار متر شهر آبي، 70 هزار متر زمين آمفيتئاتر، 90 هزار متر زمين گلف و 2 باند هليكوپتر دارد. فقط قرارداد نورپردازي اين پروژه با فرانسويها 9 ميليون دلار (9 ميليارد تومان) است. اين پروژه آبروي كشور است و من با افتخار روي آن سرمايهگذاري كردهام. من ايران را دوست دارم. برويد بگرديد حتي يك دلار و ريال در خارج كشور ندارم و سرمايهگذاري يا ذخيره نكردهام....
ميپرسيد چه احساسي نسبت به پول دارم؟ پول ديگر مرا ارضا نميكند. هدف من كارآفريني است. تنها در پروژه آن هتل 600 نفر به طور مستقيم كار ميكنند.
من 2 بار برنده تنديس الماس بزرگترين بيزينسمن جهان شدم و بزرگترين صادركننده فرش كشور هستم. اما ميدانيد بزرگترين افتخار من چيست؟
يتيمنوازي. افتخار ميكنم 2 سال خير نمونه كشور شدم. افتخار ميكنم جزو 100 كارآفرين برتر كشور هستم. دوست دارم اشتغالزايي كنم. دوست دارم سفره مرتضي علي باز كنم، معتقدم خدا من را وسيله قرار داده است. هماكنون 1070 بچه يتيم را زير پوشش دارم و با خودم پيمان بستم تا عمر دارم هر سال 100 بچه به آنها اضافه كنم. وصيت كردهام وقتي مردم تا 10 سال بعد از عمرم هر سال 100 بچه يتيم اضافه شود و مخارج همه يتيمها را از محل ارثم بپردازند. بعد از 10 سال هم اگر بازماندگانم لياقت داشتند، راه من را ادامه ميدهند. سفره كه مياندازيم براي يتيمها و ميآيند و غذا ميخورند، كيف ميكنم. گريه ميكنم و حال ميكنم.
در يك مراسمي بچهها دورم جمع شده بودند و هر كس چيزي ميخواست. در اين ميان دختربچهاي به من نزديك شد و به جاي آن كه چيزي بخواهد، فقط خواست دستم را ببوسد. مهرش بدجور به دلم نشست. خواستم فردا بيايند دفترم. آن دختر الان دخترخوانده من است. روي پايم نشست و بابايي صدايم كرد. من به هر دخترم 50 ميليون تومان جهاز دادم و مقرر كردم به اين يكي 100 ميليون تومان جهاز بدهند. اين دست خداست كه مهر اين دختر را به دل من انداخت.
يتيمي سخت است. بهترين ساعات عمر من زماني است كه در خدمت يتيمان هستم.
پول را براي چه ميخواهيم؟ خدا به ما داده و ما هم بايد به بقيه بدهيم.
ما وسيله هستيم. بايد بخشيد و بيمنت و زياد بخشيد. اين توصيه من به همكارانم است. من از زير صفر شروع كردم. توصيه من به جوانان اين است كه منطقي فكر كنند. اين گونه نبوده كه شب بخوابم، صبح پولدار شوم. خاك خوردم و رنج كشيدم و آثار اين رنج هنوز در من هست. اميدشان به خدا و فكر و بازوي خودشان باشد. درستكار باشند و تلاش و تلاش و تلاش كنند. اين فرمول من است...
حسین خان محمدی
مدیر سایت جامع توریستی آتالند
متولد: 1358
کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی
محل سکونت: تهران
آقاي حسين خانمحمدي، فارغالتحصيل کارشناسی ارشد مديريت بازرگانی، متولد سال 1358 است. مدتهاست که ايشان، پيگير يک ايدهي نو و خلاقانه (راهاندازي اولين سايت جامع توريستي) است و تلاشهاي ايشان در حال به ثمر رسيدن است، چراکه يکي از ويژگيهاي بارز ايشان، پيگيري و تلاش مجدانه است. آقاي خانمحمدي، عضو واحد پژوهش مرکز کارآفريني دانشگاه تهران و داراي سوابق پژوهشي در مؤسسات مختلفي مثل ساپکو و.... میباشد. در بحبوحهي فعاليتهاي جشنوارهي اصفهان، با ايشان به گفتوگو نشستيم:
ما مطلع شديم كه شما در زمينهي طراحي و راهاندازي اولين سايت جامع توريستي ايران، فعاليت ميكنيد. لطفاً كمي در رابطه با ايده و طرح خود، توضيح دهيد.
بله، ما در زمينهي ارائهي خدمات توريستي و مسافرتي از طريق اينترنت وارد فعاليت شديم كه اين خدمات براي توريستها و مسافران داخل و خارج، ارائه خواهد شد و شامل بخشهاي مختلفي در زمينهي اطلاعرساني و شناساندن جاذبههاي گردشگري ايران، خدمات تهيه و رزرو بليط هواپيما، قطار، اتوبوس، ماشين، هتل و فروش صنايع دستي، همچنين صدور ويزا و خدمات اقامتي ميباشد.
آيا براي شروع كار، اطلاعات خاصي داشتيد؟
بله، اما عمدهي اطلاعات لازم را هنگامي كه اين ايده را به صورت طرح تجاري براي جشنوارهي كارآفريني اصفهان نوشتم، جمعآوري كردم و هر چه بر اطلاعات و مطالعاتم در اين زمينه، افزوده ميشد مصممتر و علاقهمندتر ميشدم و در نهايت تصميم گرفتم كه ايدهي خود را با كمك دوستان و همكاران خود عملي كنم.
براي كسب و كار جديد خود چه فعاليتهايي انجام دادهايد و اكنون در چه مرحلهاي هستيد؟
فعاليتهاي ما ابتدا با مطالعه و تحقيق در زمينهي وضعيت صنعت توريسم در ايران و خارج آغاز شد، پس يك مطالعهي تطبيقي در زمينهي كسب و كارهاي مرتبط با ايدهي خود داشتيم كه اطلاعات مفيدي، كسب شد و با نوع ارائهي خدمات توريستي از طريق اينترنت، آشنايي پيدا كرديم. بعد از جمعآوري اطلاعات و طبقهبندي آنها، ساختار سايت را طراحي كرديم و گروهي از دانشجويان دانشگاه تهران، مسئول طراحي بخشهاي مختلف سايت شدند و هم اكنون بخش عمدهاي از سايت، آماده است كه اميدواريم در نيمهي دوم ارديبهشت 1383 به بهرهبرداري برسد. البته همهي اين مراحل، فاز اول پروژه، محسوب ميشود كه با استفاده از نتايج و بازخوردهاي فاز اول، قصد داريم در فاز دوم، بخشهاي مختلف سايت را توسعه داده و در زمينهي توريسم بينالملل، فعاليت خود را ادامه دهيم.
نظرتان در ارتباط با صنعت توريسم ايران چيست و چشمانداز آن را چگونه ميبينيد؟
در حال حاضر، صنعت توريسم ايران بسيار ضعيف است و با معيارهاي جهاني فاصلهي زيادي دارد. اما پتانسيل، فرصتها و نقاط قوت بسياري براي رشد و مطرح شدن در سطح جهاني دارد. در عين حال، ضعفهاي ساختاري و تهديدات زيادي نيز در داخل و خارج از كشور، متوجه اين صنعت است. به دليل گستردگي اين صنعت و مرتبط بودن آن با بخشهاي مختلف اقتصادي، اجتماعي و سياسي كشور، بايستي يك عزم و ارادهي ملي جهت برطرف كردن مشكلات به وجود آيد. اما با همهي اين ضعفها و تهديدات، ميتوان در زمينهي اطلاعرساني و شناساندن پتانسيل صنعت توريسم ايران در سطح جهان از شبكهي اينترنت، حداكثر بهره را برد، كه اهداف ما نيز در اين راستا است.
بازار هدف شما كجا، و چه كساني هستند؟
بازار هدف ما چهارگوشهي جهان است. اما اين بازار هدف با توجه به مراحل و نوع فعاليت ما به بخشهاي مختلف، تقسيم ميشوند كه كليهي اين بخشها به مرور زمان، پوشش داده خواهند شد. به اين صورت كه در مراحل اوليه، فعاليتهاي ما بر ارائهي خدمات به توريستها و مسافران داخلي و كساني كه قصد مسافرت از ايران به خارج را دارند، متمركز خواهد شد. سپس در مراحل بعدي، جذب توريستها از طريق اينترنت و برگزاري تورهاي داخلي و خارجي خواهد بود.
آيا سايتهاي مشابهي در ايران وجود دارد؟
خير، اما آژانسها و مراكز اقامتي و سياحتي كه بعضاً در صنعت حملونقل يا توريسم فعاليت داشتهاند، سايتي براي فعاليت خود راهاندازي كردهاند، اما اين سايتها با توجه به اينكه محدود به بخش خاصي از فعاليتهاي آنان ميشود. نميتواند به عنوان يك سايت جامع اطلاعرساني و خدماتدهي به توريستها و مسافران عمل نمايد. كه ما سعي ميكنيم اين خلاء را پركنيم، ضمن اينكه با تمامي مراكز سياحتي و اقامتي، آژانسهاي حمل و نقل و ... همكاري خواهيم داشت.
نظر دوستان، آشنايان و اطرافيان شما دربارهي اين ايده چيست؟
اكثراً موافق و مشوق بودند، اما كساني هم بودند كه فقط به ضعفها و محدوديتهاي موجود در زمينهي گردشگري و تجارت الكترونيك اشاره ميكردند كه جا دارد من از همكاران مركز كارآفريني، اساتيد دانشگاه تهران و مسئولين سازمانهاي ايرانگردي و جهانگردي و كساني كه مشوق و راهنماي ما بودند، كمال تشكر و قدرداني را بكنم.
براي ايجاد يك كسب و كار، چه فاكتورهايي لازم است؟
به عقيدهي من اولين و مهمترين فاكتور، شناخت نياز و فرصتهاي موجود است، سپس غربال كردن و انتخاب ايده با توجه به نقاط ضعف، قوت، فرصت و تهديد است. بعد از انتخاب ايده، مكتوب كردن آن بهصورت طرح كسب و كار (business plan) بسيار مهم است. سپس پشتكار و پيگيري مداوم، ميتواند ايده و طرح را به نتيجهي مطلوب برساند.
چه موانعي در سر راه شما وجود داشته و چه مشكلاتي براي ايجاد كسب وكار جديد براي شما پيش آمد؟
بعضي موانع و مشكلات در زمينهي تجارت الكترونيك و توريسم، به صورت ساختاري و كلان در سطح كشور بودند و بعضي موانع نيز مانند عدم دسترسي به منابع مالي و اطلاعاتي نيز در بعضي مراحل، مشكل آفرين بودند.
در اين كار, چه فعاليتهاي درآمدزايي در نظر گرفتهايد؟
فروش خدمات از طريق اينترنت در زمينهي گردشگري و مسافرت و همچنين فروش صنايع دستي، تبليغات و ...
با عدم وجود كارتهاي اعتباري، چگونه دريافتها و پرداختهاي خود را انجام ميدهيد؟
اين بخش نيز يكي از موانع و مشكلات عمده است كه كلاً گريبانگير تجارت الكترونيكي در ايران است. اما ما براي كسبوكار خود، روشهاي مختلفي جهت دريافت و پرداخت وجه خدمات درنظر گرفتهايم، كه اين سيستم در هر بخشي از فعاليت و نوع خدمات و مشتري فرق ميكند.
اين كسب و كار را به عنوان شغل اصلي در زندگي در نظر گرفتهايد و يا فقط به عنوان يك شغل موقت به آن نگاه ميكنيد؟
با توجه به علاقهي شخصي و مطالعاتي كه انجام دادهايم، تصميم گرفتيم اين كار را به عنوان زمينهي اصلي كسب و كار خود قرار داده و تا ميتوانيم آن را توسعه دهيم.
آيا تا به حال براي كسب وكار جديد، وامي دريافت كردهايد؟
خير اما در برنامههاي مالي آيندهي خود، تصميم گرفتهايم از وام، استفاده كنيم.
در پايان، اگر صحبتي داريد، بفرماييد.
از علاقهمندان و همهي کساني که در زمينهي توريسم، فعالند، بخصوص دانشجويان، دعوت به همکاري ميکنيم و از شما هم متشکريم.
مصاحبه از: محسن برزگر خلیلی
کارآفرینان ایرانی که از صفر شروع کردند
مهندس اعظم قلیزاده پاشا
مدیر عامل شرکت ایران فولاد (ایرفو)
کارآفرین برجستهی بابلی
مهندس! بهتر است در ابتدا سؤالی را مطرح کنم که همیشه در ذهنم بوده، چرا پاشاییها اینقدر باهوشند؟
هوش، البته یک نعمت خدادادی است. بر اساس اصل وراثت، اگر اجداد و گذشتگان باهوش باشند، بچهها و نسلهای بعدیشان هم باهوش میشوند. ریشهی ما پاشاییها برمیگردد به یکی از همراهان و ملازمان امامزاده سید نظامالدین، نوادهی امام حسن (ع) که از نسل ترکان عثمانی و بسیار باهوش بود. خود امامزاده سید نظامالدین که در بند پی شرقی دارای بارگاه و مقبرهی زیارتی است، از مردان متّقی روزگار خود و انسان باکرامتی بود. او بعد از اقامت در روستای پاشامیر، تمام زندگیاش را وقف حضرت سیدالشهدا (ع) و مردم کرده بود .
چند سال دارید و روزگارتان در دوران تحصیل چگونه بود؟
متولّد 1314هستم. سواد ابتدایی را در مکتبخانه آموختم . تقریباً 13ساله بودم که به بابل آمدم و در دبستان تربیت (با مدیریت آقای صابری) ثبت نام کردم و از همان روز اوّل رفتم کلاس پنجم نشستم. ما آنقدر در شهر میماندیم تا شب عید جادّه نداشتیم و برای رفتوآمد از کنار سجّادرود (سجرو) عبور میکردیم.
پدرتان زندهاند؟
نه! فوت کردهاند. ایشان شیخنعمتالله و طلبهی مدرسهی صدر بودند و خواروبارفروش و معروف به سقطفروش بودند. کشاورزی هم میکردند. ما 3 برادر و یک خواهر هستیم. یک برادرم شغل کشاورزی دارد و برادر دیگرم مهندس کشاورزی است.
تا پایان دبیرستان در مدارس بابل درس خواندید؟
نه! ماجرای درس خواندن من طولانی است. کلاس هفت را در دبیرستان شاهپور بودم. بقیهی سیکل اوّل (تا کلاس نهم) را بهصورت شبانه در قم خواندم. بعد به بابل برگشتم و کلاس دهم و یازدهم را در رشتهی عمومی ریاضی دبیرستان قنّاد ادامه دادم. سال ششم را آمدم تهران و دانشآموز رشتهی ریاضی دبیرستان مروی شدم (35ـ1334). در همان سال دکتر اقبالی، رئیس دانشگاه تهران، اعلام کردند که دانشآموزان رشتهی ریاضی میتوانند درکنکور پزشکی شرکت کنند. چون به رشتهی پزشکی علاقهمند بودم. 3ماه تابستان همان سال نشستم و دروس رشتهی طبیعی را خواندم و همهچیز را بهخوبی یاد گرفتم . امّا متاٌسفانه به محض اینکه سر جلسهی امتحان نشستم همهچیز را فراموش کردم. چیز عجیبی بود! حتّی یک مسئلهی ساده یادم نیامد. مجبور شدم به رشتهی اصلیام بروم. در همان سال در کنکور دانشکدهی فنّی شرکت کردم. ظرف 3 روز تمام معلومات ریاضیام بازآفرینی شد. خوشبختانه در دانشکدهی فنّی تهران در رشتهی مهندسی شیمی قبول شدم. آن موقع مرحوم بازرگان استاد ترمودینامیک و قبلاً نیز رئیس دانشکدهی فنّی بودند . در طول تحصیلات دانشگاهیام جزو دانشجویان ممتاز دانشکده بودم و معمولاً بورسیه میگرفتم. بعد از 4 سال موفّق شدم در رشتهی مهندسی شیمی فوق لیسانس بگیرم .
کی ازدواج کردید؟
سال 1346. همسرم 10سال از من کوچکتر و خانهدار است.
با هم تفاهم دارید؟
(میخندد و خیلی محکم میگوید) بله! ایشان خانمی بسیار صبور، مقاوم و متّکیبهنفس هستند و در تربیت و نگهداری بچهها به من فشار نمیآورند، چرا که میدانند مشغلهی من زیاد است و خودشان باید کارها را انجام بدهند. 7 تا بچه هم دارم، 4 پسر و 3 دختر.
(به شوخی میگویم) یا ابوالفضل! این همه بچه در یک خانوادهی روشنفکر و تحصیلکرده!
(با همان روی خندان میگوید) چه عیبی دارد؟ اساساً من معتقدم که تعداد بچهها، وقتی سالم و باهوش باشند، باید زیاد باشد و مشوّق دوستان و همکاران متاٌهلی هستم که امکانات مالی و تربیتی دارند. آنها موظّفند که فرزندان متدین و خدوم تحویل جامعه بدهند.
مایلیم اسم آنها و رشتهی تحصیلیشان را بفرمایید؟
مهدی (متولد 47، دکترای اقتصاد از دانشگاه سوربن فرانسه)، مریم (متولّد 49 ، لیسانس زبان از دانشگاه تهران)، محمّد (فوق لیسانس مکانیک از دانشگاه خواجه نصیر)، زهرا (فوق لیسانس فیزیک از دانشگاه فردوسی مشهد)، علیحسین (مهندس مکانیک و دانشجوی دورهی دکترا)، زینب (لیسانس حسابداری) و علیرضا (دانشجوی سال سوم مکانیک)
برگردیم سر موضوع اصلی! لطفاً مراحل ورودتان به این کار بزرگ صنعتی را برای خوانندگان توضیح دهید.
اجازه بدهید ابتدا از شرایط صنعت در زمانی که من از دانشکدهی فنّی فارغالتحصیل شدم، بگویم. در یک جمله بگویم، در آن موقع اصلاً چیزی به نام صنعت نداشتیم. یک کارخانهی کوچک قند در کهریزک داشتیم که در حدّ یک کارگاه بود. کارخانهی سیمان ری هم بسیار کوچک بود. صنعت دفاعی کشور هم در حدّ تولید تفنگ برنو بود که کارخانهاش در غورخانه (توبخانه)ی تهران قرار داشت. یک نساجّی (قائمشهر) داشتیم که اصلاً بهحساب نمیآمد. محصولات و فرآوردههای صنعتی مناسبی نداشتیم. بیشتر از خارج وارد میشد. ما در آن موقع مصرفکنندهی صرف بودیم. اولین کارخانهی مدرنی که وارد ایران شد (صنعت ریختهگری) همان جایی بود که من در سال 1340مشغول شدم. صاحب این کارخانه آقای داود رجبی (وزیر راه کابینهی اعلم و دکتر مصدق)، آدم باسواد و تحصیلکردهای بود. او کارخانه را از سوئیس خریداری کرده بود و تحت نظارت کارشناسان سوئیسی، نصب و راهاندازی کرد. کارشناسان سوئیسی خیلی متکبّر و مغرور بودند. آنها حتّی حقّ توحّش میگرفتند.
حقّ توحش یعنی چه؟
یعنی اگر یک ایرانی (به قول آنها) وحشیگری میکرد و آسیبی به ایشان میرساند، دولت به آنها غرامت میپرداخت. آنها با وجود آن همه ادّعا نتوانستند کارخانه را درست کنند، در نتیجه آن را به ورشکستگی کشاندند . حقوق کافی به کارگران نمیدادند (روزانه 35ریال) البتّه من ماهانه 000/10تومان حقوق میگرفتم و تنها مهندس آنجا بودم. حدود 45 روز در آنجا کار کردم. چون از نخوت آنها به ستوه آمدهبودیم، یک روز استخاره کردم که آیا آنها را از کارخانه بیرون کنیم یا نه؟ دیدیم آیهی معروف "جاء الحق و زهق الباطل" آمد. وقتی نظر قرآن را دیدم روی این نظریه جدی شدم. به آقای مهندس شیرزاد (شریک آقای رجبی) گفتم: "من میتوانم کارخانه را از این فلاکت و ورشکستگی، نجات دهم." شیرزاد با تعجّب و ناباوری گفت: "مگر میشود؟ این کارخانه 700 کارگر و کارمند دارد!" گفتم: "آنها (سوئیسیها) تمام ثروت شما را از بین بردهاند." بالاخره شیرزاد راضی شد که موضوع را با آقای رجبی در میان بگذارد. آقای رجبی در آن روزها به خاطر ورشکستگی در بستر بیماری بود. وقتی این پیشنهاد را شنید، خوشحال شد و پیغام داد: "قلیزاده اگر میتواند، بیاید درست کند." بعد گفت: "چی احتیاج داری؟" من هم نظر و نیازهایم را مطرح کردم . اوّل 10 روز کارخانه را تعطیل کردم، چون میخواستم تمام دستگاهها را به دقّت چک کنم و سازمان جدیدی به آنها بدهم .
کارشناسان سوئیسی چه شدند؟
هیچ! با اینکه قراردادشان 2 ساله بود، آنها را با خفت و خواری یکروزه بیرون کردند. نتیجهی تکبر و خودخواهی اصولاً چنین است.
برخورد کارگرها چهطور بود؟
بسیار عالی! واقعیت این است که من بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه بسیار پرانرژی بودم و احساس خوبی از خودم داشتم. اعتمادبهنفسم خیلی زیاد بود . هر وقت اراده میکردم با قدرت و اتکای به نفس جلو میرفتم. یک روز بعد از اخراج مفتضحانهی کارشناسان خارجی 5 نفر از کارگران را جمع کردم. همهچیز را برایشان توضیح دادم و آنها را به همراهی و مشارکت فراخواندم. این کار احساس خوبی در آنها ایجاد کرد؛ انگار تازه از مادر متولد شدهبودند . چون کارشناسان خارجی که با سگهای آموزشدیده، وارد کارخانه میشدند، متکبّرانه با کارگران برخورد میکردند و آنها را حیوان صدا میزدند . بعد از 10 روز شروع به کار کردیم . قبلاً 97% محصول سوئیسیها خراب درمیآمد، ولی وقتی کارها را خودمان بهدست گرفتیم، محصولات کارخانه تا 97% سالم بودند. ما بهطور معجزهآسایی بر مشکلات فایق آمدیم. رجبی هم وقتی این همه شور و اشتیاق را دید، خیلی خوشحال شد. به من گفت: "برایت ماشین میخرم و چنین و چنان میکنم." من گفتم: "نمیخواهم، تو به جای این کارها بیا حقوق معوّقهی کارگران را پرداخت کن. تا به کارگران امکانات رفاهی ندهیم، هیچ چیز درست نمیشود . "گفت: ندارم." وقتی سماجت رجبی را دیدم مجبور شدم نقشهای طراحی کنم. به 5 نفر از کارگرهایی که امین من بودند گفتم: "بیایید اعتصاب کنید و مرا گروگان بگیرید و اعلام کنید تا حقوقتان پرداخت نشود، آزادم نمیکنید !" این نقشه اجرا شد. آنها مرا گروگان گرفتند. شب که شد یک گروهان ژاندارم و کماندو به کارخانه ریختند. آنها خیلی ترسیده بودند و نگران جان من بودند . گفتم: "ژاندارمها را برگردانید!" گفتند: "کارگرها تو را میکشند!" گفتم : "اگر شما قول بدهید که حقوقشان را پرداخت کنید، آنها مرا نمیکشند ." بالاخره آنها قول مساعدت دادند و کارگرانی که مرا به گروگان گرفته بودند، رهایم کردند.
بدهکاریها را پرداختند؟
(با افتخار) بله که پرداختند! فردای آن روز چندین چمدان پول آوردند و بین کارگران توزیع کردند.
کارشکنی هم میکردند؟
بله خیلی زیاد! مثلاً موّاد اوّلیه را وارد نمیکردند. یک روز من بررسی کردم که چه کنیم تا کارخانه نخوابد. شنیده بودم در زنجان کوهی هست که صددرصد از جنس سنگ معدنی به فرمول 34 است. خودم رفتم پای کوه. دیدم پای کوه سرباز هست. تعجّب کردم. این نشان میداد که صدها سال قبل عدّهای آمدند اینجا و از این کوه آهن استحصال کردند، ناخالصیها را ریختند و رفتند!
یعنی خارجیها این کار را کرده بودند؟
بعید است. آن سرباز نشان میداد که این کار سالیان خیلی دور انجام شده . یعنی از گذشتگان ما آنقدر از لحاظ علمی و تکنولوژی پیشرفته بودند که توانستند سنگ معدن برداشت کنند. انگلستان مدّعی است که ذوبآهن از افتخارات آنان است، در حالیکه قرآن کریم نحوهی استفاده از سنگ معدن و استحصال آهن را به حضرت نسبت میدهد (حدود 000/5 سال قبل)
بعد از سال 42 کجا رفتید؟
از اواسط سال 42 در دانشگاه تهران تدریس میکردم. سال 43 کمکم فعالیتهای زیرزمینی شروع شد. من ضمن مشارکت با دوستان انقلابی، از همان روزها به تشویق مرحوم طالقانی، به فکر تاٌسیس یک شرکت ریختهگری افتادم . معتقد بودم خودمان باید مُبدع و خلّاق باشیم و نباید مرعوب غربیها شویم . به قول مرحوم آیتالله طالقانی، ما مسلمانها فقط حرف میزنیم. باید کار کرد. به همین خاطر در اساسنامهای که در سال 46 برای شرکت نوشتیم، قول و قرار کردیم که ماشینآلات را وارد نکنیم، خودمان تکنولوژی را بومی کنیم و طرّاحی، ماشینسازی و ریختهگری جزو برنامههای ما باشد. من از همان اوّل مدیرعامل بودم. الان هم هستم .
در این سالها چه کارهای خاصّی انجام دادید؟
کار خاص که چه عرض کنم. من در زمان جنگ، شرایط مهمّات و ابزارآلات جنگی را بدقت بررسی کردم. فهمیدم رزمندگان خمپاره و مهمّات کم دارند و امکانات لجستیکی ضعیف است. از سال 63 تصمیم گرفتم سمت و سوی تولیدات کارخانه را به ساخت خمپارهی 120 میلیمتری میلیمتری تغییر دهم. دست به تولید زدیم و روزانه 2500 قبضه خمپاره تولید میکردیم. البتّه کارخانههای دیگر هم تدریجاً خمپارههای 60، 80 و 120 میلیمتری و گلولهی توپ 150 میلیمتری را تولید میکردند.
اجازه بدهید از شرایط فعلی شرکت ایرفو بپرسیم.
خواهش میکنم. همانطور که گفتیم شرکت ایرفو حدود 40 سال در صنایع ریختهگری، حرارتی و ماشینسازی تجربه دارد، و در سالهای 78، 79، 80 بهعنوان واحد نمونهی کشوری انتخاب شده و دارای گواهینامهیiso9001 و گواهینامهی ملّی ایران و برخوردار از چندین لوح تقدیر کشوری است .
محصولاتش چیست؟
دیگ چدنی شوفاژ سانترال، پکچ چدنی شوفاژ دیواری و زمینی (در دو مدل آشپزخانه و موتور خانهای)، انواع یخچال فریزر، لوله و اتّصالات چدنی فاضلاب، رادیوتور آلومینیومی، قطعات چدنی سنگین صنعتی و طراحی ماشینسازی خطوط تولید.
تعداد کارگران و کارکنان شرکت چند نفر است؟
300 نفر
ببخشید! اجازه دارم بپرسم چند نفرشان همشهری هستند؟
حدود 150نفر از همکاران ما اهل بابل هستند .
مشکل اشتغال کی حل میشود؟
این مشکل، البته یک مشکل است و همه باید برای حلّ آن امّا مسئولان و متولیان امور قبل از هر چیز همّت کنند. وظیفه دارند فرهنگ کار را نهادینه و درونی کنند. جوان اگر بخواهد کار کند، باید بلندپروازی را کنار بگذارد، در برابر مشکلات خم به ابرو نیاورد و احساس شکست نکند. دولت وظیفهی سنگینی بر عهده دارد. در حال حاضر برای هر فرصت شغلی 000/40 دلار اعتبار لازم است. من طرحهای زیادی در زمینهی صنعت، کشاورزی و ... دارم که اگر امکانات و اعتبار باشد حدود 000/100 فرصت شغلی ایجاد میشود .
آخرین طرحی که در دست اجرا دارید کدام است؟
پروژهی کاغذسازی از کاه برنج که 250 میلیون دلار سرمایه میخواهد .
آقای مهندس! رمز موفقیتتان چیست؟
رمز موفقیتم در 3چیز است: تعقّل، سختکوشی و توکل. یادم نمیآید از کارکردن خسته شده باشم از ادامهی کاری که کردهام، ناامید شدهباشم. شک برایم معنا ندارد. به نظر من انسان میتواند با توکل، تعقّل، تدبّر و سختکوشی بر کلیهی مشکلات فایق آید. توصیهام به جوانان عزیز این است که هرگز یاٌس ناامیدی به خود راه ندهند و همیشه با امید و اتکا قادر مطلق و با تمام وجود در خدمت آن کار قرار گیرند و صرفنظر از درآمدهای عادی و تجربهای که کسب کردهاند، قانع باشند.
ظاهراً در بخش بندپی، در حال ساخت مسجد بزرگی هستید؟
مسجد نیست، بلکه یک موسسهی مذهبی و فرهنگی است. (با اشاره به نقشهی زیبایی که روی دیوار نصب است) به آن نگاه کنید 000/2 متر زیر بنا و یک کتابخانهی بزرگ دارد. قسمتی از آن هم بارگاه و بقعهی امامزاده نظامالدّین است. من علاقهی خاصّی به این امامزاده دارم. حدود 500 میلیون تومان هزینه دارد و طرح آن 5 ساله است. سال 83 شروع شده است. و اگر خدا بخواهد و دوستان کمک و همّت کنند، سال 88 تکمیل میشود.
لطفاً از مراوداتتان با بزرگان انقلاب بگویید؟
سال اوّل دانشکدهی فنّی که بودم، در مسجد هدایت تهران با شهید رجایی و شهید باهنر آشنا شدم و دوستیمان تا زمان شهادت ایشان ادامه داشت. در سال 1330 ، موقعی که در قم دانشآموز بودم، شهید بهشتی معلّم زبان من بودند . یادشان به خیر. افتخار داشتم که شهید بهشتی، خطبهی من و خانمم را در سال 1346 در مسجدالنّبی خواندند. (ایشان در آن سال از آلمان به حج مشرّف شده بودند). با بقیهی بزرگان هم به مناسبتهایی ارتباط و دوستی داشتم .
مدرسه هم ساختهاید؟
بله. در سال 1350 در زادگاه (پاشا امیر) مدرسهی راهنمایی مهدویه اسلامی را ساختم که هنوز دایر است و از مدارس باسابقهی دیرینه و پربرکت منطقه بهشمار میرود صحبتهای ایشان که به پایان میرسد، تازه میفهمم که آن روز، آقای ابراهمیان راست میگفت و اغراق نمیکرد. مگر ماتسوشیتا در ژاپن چه کرده که مهندس قلیزادهی پاشا در ایران نکرده است؟ آن مرد بزرگ در ژاپن، قریب به صد سال در خدمت مردم و توسعهی کشورش بود و این کارآفرین پرافتخار در ایران، هفتاد سال است که هر روزش حرکت، برکت، خلاقیت و توکل است. هفتاد سال دیگر نیز چنین باد !
نام و نام خانوادگی: مجید بحرینی
نام پدر: محمدجواد
محل صدور: تهران
متولد: 1358
سوابق علمی و اجرایی:
- رتبه یک کنکور کارشناسی ارشد و معاف از خدمت نظام وظیفه
- نفراول اولین جشنواره خلاقیت،نوآوری وکارآفرینی درسطح دانشگاههای کشور.
- دانشجوی برگزیده گروه علوم باغبانی دانشگاه تهران جهت معرفی به کمیته نخبگان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور.
- کارآفرین برتر کشور به انتخاب اولین همایش ملی مدیریت کارآفرینی.
- دانشجوی نمونه دانشگاه تهران در سال تحصیلی 85-86 . در مقطع کارشناسی ارشد
- کسب درجه عالی و نمره 46/19 در دفاع از پایان نامه کارشناسی ارشد در زمینه علوم باغبانی مهندسی فضای سبز با عنوان:
"بررسی روش های مختلف تغذیه از طریق تزریق به تنه و مصرف موضعی در خاک به منظور کنترل عارضه خزان زودرس درختان چنار (platanus orientalis l. )."
- رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت تعاونی دانشجویان پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران تاسیس سال 1381 (فعال در زمینه: کشت و کار محصولات کشاورزی، انجام پروژه های مطالعاتی و تحقیقاتی، ارائه خدمات فنی مهندسی و مشاوره).
- دبیر انجمن علمی گروه علوم باغبانی و مهندسی فضای سبز دانشگاه تهران.
- عضو شورای حمایت و نظارت انجمن های علمی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی و نماینده 16 انجمن علمی پردیس در دانشگاه تهران.
- عضو شورای مرکزی فدراسیون علمی و آموزشی سازمان ملی جوانان در استان تهران.
- عضو شورای مرکزی کانون عالی گسترش فضای سبز و حفظ محیط زیست ایران و مسئول کمیسیون انتشارات.
- همکاری درطرح ملی کاهش ضایعات آرد، نان وگندم در سطح کشور.
- عضو هیئت تحریریه و دبیر سرویس تخصصی علوم باغبانی و مهندسی فضای سبز ماهنامه سیمای محیط "landscape " از سال 1383.
- همکاری درنگارش 6 جلد کتاب "مشاوره،انتخاب،پرورش و کاربرد گلها"
- ویراستارعلمی کتاب "چمن ها، کاشت و نگهداری برای داشتن فرشی سبز و زیبا".
- همکاری درنگارش و ویراستار علمی کتاب "گز" با انجمن علمی جنگلدارای پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران.
- نگارش کتاب"مدیریت چمن"با همکاری مهندس داوود نادری(در دست چاپ).
- ارائه مقاله تحت عنوان:
"باغات شفابخش واثرات آنها بر حواس پنجگانه کاربران این باغ" درهمایش بین المللی گیاهان دارویی.
- ارائه مقاله با عنوان:
"بررسی روش های مختلف تغذیه از طریق تزریق به تنه (trunk injection ) ومصرف موضعی در خاک به منظور کنترل عارضه خزان زودرس درختان چنار(platanus orientalis l )." در چهارمین کنگره علوم باغبانی ایران .
- چاپ مقالات علمی ترویجی در نشریه پر تیراژ سیمای محیط تحت عناوین:
- تغییر رنگ برگها.
- یک باغ اما یک دنیا سخن.
- جابجایی و کاشت درختان.
- دارای گواهی نامه آزمون ادواری رشته مهندسی فضای سبز با کسب امتیاز 100/97 از سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی استان تهران.
- دارای گواهی نامه آزمون ادواری رشته مهندسی باغبانی با کسب امتیاز 100/92 از سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی استان تهران.
- عضو مرکز دانش پژوهان شاهد.
- همکاری در طرح پژوهشی نوع 45 با آقایان دکترکافی ودکتربابالار در رابطه با تغذیه درختان در فضای سبز شهری و رفع مشکل کلرز آنها.
- همکاری با سازمان پارکها و شهرداریهای تهران و کرج جهت آموزش نحوه تزریق به درختان وبررسی اثرات آن در درخت.
- همکاری با مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران.
- طراحی واجرای بخشهایی ازفضای سبز شهر جدید پرند(زیر نظر شرکت عمران شهرهای جدید، وابسته به وزارت مسکن).
- طراحی واجرای سیستمهای آبیاری فضای سبز شهر جدید پرند.
- اجرای پروژه کاشت و نگهداری فضای سبز باغ ملی گیاهشناسی ایران(قطعه e ).
- آشنایی با سخت افزار و نرم افزارهای کاربردی کامپیوتری و اینترنت.
- دارای طرح برگزیده در"مسابقه بهترین طرح های فرهنگی"دانشگاه تهران .
-دارای پوستر برگزیده در مسابقه طراحی پوستر"بانک و محیط زیست".
_تعاونی دانشجویی نمونه دانشگاه تهران جهت معرفی به اولین همایش تعاونی دانشجویی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری (صندق رفاه دانشجویان) با همکاری وزارت کار و امور اجتماعی.
_ شرکت در همایش انجمن های علمی پردیس ودو همایش گردهمایی انجمن های علمی دانشجویی دانشگاه تهران.
_برگزاری نمایشگاه کتب تخصصی کشاورزی ومنابع طبیعی.
_همکاری دربرگزاری یادواره ی بزرگ 400 شهید دانشگاه تهران.
_سرپرست برگزاری کارگاه آموزشی کشت، تولید وفرآوری گیاهان دارویی.
_پذیرش مقاله به عنوان :
روش های نوین تغذیه درختان درفضای سبز با تاکید بر روش تزریق تنه ای (trunk injection) در همایش سازمان پارکها وفضای سبز شهر تهران (ارائه مقاله درسال جاری).
_همکاری با معاونت توسعه تشکل های بخش کشاورزی وزارت جهاد کشاورزی .
_انعقاد سه قرارداد درغالب شرکت تعاونی دانشجویی دانشکده کشاورزی با دانشگاه تهران درسالهای 83،84و85.
_ سرپرست قرارداد طراحی ، اجرا ونگهداری فضای سبز باند دوچرخه سواری با شرکت عمران شهرهای جدید (شهر جدید پرند)
_ سرپرست قرارداد طراحی واجرای سیستم های آبیاری تحت فشاروقطره ای باند دوچرخه
- _ سرپرست قرارداد طراحی واجرای سیستم های آبیاری تحت فشاروقطره ای ضلع شرقی و غربی کیوسک
_ سرپرست قرارداد عملیات احداث ونگهداری پارک تفرجگاهی شمال فاز یک وبلوار ورودی شهر و معابر اصلی شهر جدید پرند
_سرپرست قرارداد اجرا ونگهداری فضای سبز باغ ملی گیاهشناسی ایران با موسسه تحقیقات و جنگلها شامل قسمتهای نمایشی ،خزر،زاگرس ،البرز، هیمالیا ، ایران ، توران، قفقاز و پهن برگان همیشه سبزوسیستماتیک
_ کارگزار بانک کشاورزی جهت بیمه وتعیین خسارت محصولات کشاورزی منطقه کرج.
_همکاری با سازمان نظام مهندسی کشاورزی ومنابع طبیعی درراستای ایجاد شرکت های مادر تخصصی وتوسعه کارآفرینی با همکاری وزارت کارو امور اجتماعی.
فرحناز مظفری
خانم فرحناز مظفری در سال ۱۳۵۳ در روستای گميشان از استان گلستان متولد شد. وی که اکنون 33 سال دارد، مديرعامل شرکت نخ و طناب مظفری و نيز مؤسس و عضو هيأت مديره اتحاديه غير دولتی زنان توانمند استان گلستان میباشد. وی در سال ۱۳۸۰ در جشنواره سراسری عذرا بهعنوان زن نخبه کشور و در سال ۱۳۸۱ به عنوان زن توانمند استان و همچنين دبير نمونه انتخاب گرديد
مديرعامل شرکت نخ و طناب مظفری خانم مظفری از شرکتکنندگان در طرح ملی ترویج کارآفرینی و توانافزائی زنان کارآفرین بودهاند که در سال ۱۳۸۲ توسط خانه پژوهش نوانديش و با حمايت دفتر امور بانوان وزارت کشور اجرا شد.
سايت wenet مصاحبهای با ايشان انجام داده که در زير میآيد:
با سلام و تشکر ازاينکه وقت خود را در اختيار ما قرارداديد،بفرماييد چه شد که وارد صنعت توليد طناب شديد؟
من هم سلام عرض میکنم، در خانواده ما، توليد طناب سابقه کهن دارد، جد بزرگ من تاجر طناب بوده و در کار صادرات و واردات آن به شوروی سابق از طريق آستارا فعال بودهاست. او عقيده داشت فرزندانش از طريق صنعت پيشرفت خواهند کرد نه کشاورزی و دامپروری، عموی من نيز به فعاليت در زمينه نخ و طناب مشغول بودهاست. من نيز با توجه به سابقه خانوادگی به پدرم پيشنهاد نمودم که سرمايهای برای تاسيس کارخانه توليد طنابهاب صنعتی در اختيارم قراردهد و اين ايده با استقبال پدرم روبهرو شد.
هيچ مخالفتی دراين زمينه صورت نگرفت؟
چرا، از آنجا که محيط کار ما بسيار سنتی بوده و آداب و رسوم سنتی داشت، در ابتدای امر اطرافيان، پدر مرا نکوهش میکردند که چرا سرمايه خود را در اختيار دختر خودش قرار دادهاست. مشکلات ديگری هم بود. اما من از برخورد با مشکلات هراسی ندارم و معتقدم اگر کاری راحت بهدست بيايد، راحت هم از دست خواهدرفت.
برای تأسيس کارخانه سرمايهای که پدرتان در اختيار شما گذاشتهبود کافی بود؟
نه، علاوه بر آن سرمايه، با استفاده از تبصره ۳ توانستم مبلغ ۴۳ ميليون تومان هم وام بگيرم و کار را آغازکنم.
تحصيلاتتان چهبود و آيا به کسب و کارتان مرتبط بود؟
دوره چهار ساله دبيرستان را در تربيت معلم گذراندم و بعد از اتمام آن در سال ۱۳۷۴ در رشته جامعهشناسی پذيرفتهشده و وارد دانشگاه شدم. بهعلاوه دورههای کار با کامپيوتر را گذراندهام که در مديريت شرکت بسيار کمکم کرد. بهطور کلی تحصيلات در حرفه ما بر دو محور علم و تجربه تاثير گذار است. ولی من معمولا برای انتخاب کارمندان از افراد بومی و غير آشنا استفاده میکنم.
از چه زمانی مشغول به کار شديد؟ همزمان با تحصيل، تدريس نيز میکردم تا سرانجام در ۱۲ تيرماه ۱۳۷۷ با خاتمه يافتن امتحانات دانشکده، موفق به اخذ جواز تاسيس کارگاه خود در شهرک صنعتی شدم. در خرداد سال ۱۳۷۸ با رسيدن ماشين آلات مورد نياز کارگاه راهاندازی شد و محصولات از همان زمان وارد بازار شدند.
محصولات اصلی شما چيست؟
انواع نخهای صنعتی، کاهبندی، طناب و نخهای صيادی.
برای فروش محصولات مشکلی نداريد؟
من بازاريابی را ابتدا از مزارع شروع کردم بهطوریکه مستقيما با مشتریها ارتباط برقرار کردم، و از آنها خواستم در صورت تمايل به جنس به کارخانه مراجعه نکنند بلکه از بازار پيگيری کنند، اين کار سبب شد که عمده فروشها به سراغ ما بيايند. در حال حاضر بازار کار ما داخلی و شامل استانهای خراسان، سمنان، گلستان، گيلان، مازندران، قزوين و تهران میباشد ولی سعی ما همواره اين است که به بازار تهران وابسته نباشيم. هدف اصلی تجارت من ، حضور در بازارهای جهانی است.
مریم درانی
نام و نام خانوادگی: مریم درانی
متولد : 1357
میزان تحصیلات: کاردانی سختافزار کامپیوتر
مديرعامل شرکت جلوه سازان کيميا
خانم مريم درانی در سال ۱۳۵۷ در کرمان متولد شد. وی که اکنون ۲۷ سال دارد، مديرعامل شرکت جلوهسازان کيميا است و در کسب و کار خود موفقيتهايی بدستآوردهاست. وی از شرکت کنندگان در طرح ملی ترويج کارآفرينی بوده که توسط خانه پژوهش نوانديش و با حمايت دفتر امور بانوان وزارت کشور در سال ۱۳۸۲ برگزار شد .
سايت wenet مصاحبهای با ايشان انجام داده که در زير میآيد :
با سلام و تشکر ازاينکه وقت خود را در اختيار ما قرارداديد، لطفاً بفرماييد تحصيلاتتان چيست و از چه زمانی شروع به کارکرديد؟
با سلام، من در سن ۱۸ سالگی و پس از اخذ ديپلم، در رشته سختافزار کامپيوتر مقطع کارشناسی پذيرفتهشدم، اما پس از ازدواج در سال ۷۶ و گرفتاریهای مربوط به بچهداری پس از اخذ مدرک کاردانی سختافزار مجبور به ترک تحصيل شدم.
از چه زمانی مشغول به کار شديد؟
از سال ۷۷ به مدت ۲ سال در شرکت برق صنعتی کرمان کارکردم با اينکه رشتهام سختافزار بود در آنجا تمام کارهای مربوط به کامپيوتر و نرمافزارهای نقشهکشی به عهده من بود. پس از آن در سال ۷۹ به شرکت گاز کرمان منتقل شدم و در آنجا نيز نقشهکشی انجام میدادم.
در اواخر سال ۸۰ شرکت فنی مهندسی نوين بارز را تأسيس نمودم.
چه شد که به فکر تأسيس شرکت نوين بارز افتاديد؟ برای آغاز کار چقدر وام گرفتيد؟
من برای تأسيس اين شرکت وامی نگرفتم، اين شرکت با هدف تبديل موتورهای دوو به نيسان اغاز بهکارکرد، و فعاليت اصلی آن تغيير و تبديل سيستمهای داخلی ليفتراک بود. چراکه در آن زمان پی بردهبودم اکثر بردهايی که روی دستگاههای ليفتراک میگذارند و قيمت بالايی هم دارد از آلمان وارد میشود و وارد کردن آنها دشوار است. برای شروع کار من به همره برادر کوچکترم که در آن زمان دانشجوی رشته مهندسی برق بود يک برد دسته دوم را به قيمت دو ميليون تومان تهيه و عليرغم همه مخالفتهايي که در آغاز کار بود،آن را باز کرديم و پس از يکسال موفق به تهيه برد مشابه شديم. طرح خود را به شرکت لاستيک بارز پيشنهاد کرديم، کارشناسان آن شرکت از تهران آمدند و پس از بررسی کار ما به موفقيتآميز و اقتصادی بودن آن اذعان کردند، چراکه اين برد با هزينهای معادل يک چهارم قيمت بردهای آلمانی تهيه میشد. اما متأسفانه شرکت لاستيک بارز حاضر به پذيرفتن ما به عنوان يک شرکت خصوصی نبود و انتظار داشت من و برادرم به صورت کارمند برای آن شرکت فعاليت نماييم. بهعلاوه وضعيت اکثر شرکتها بهگونهای است که حاضرند موتورهای گران قيمت را از آلمان يا کره بخرند ولی موتورهای ما را فقط به دليل ايرانی بودن نمیخرند و حتی حاضر نيستند آن را آزمايش کنند.
از همينرو به فکر تأسيس شرکت ديگری افتادم.
شرکت جديد شما کی و چگونه آغاز بهکار کرد و در چه زمينهای فعاليت میکند؟
در ابتدا و برای تهيه هزينه تأسيس شرکت، خانه خود را فروختيم و مقداری از پول آن را صرف راهاندازی شرکت جلوه سازان کيميا نمودم، اين شرکت که در سال ۸۱ تأسيس شد، شرکت پيمانکاری تأمين نيروی انسانی است که خدماتی از جمله پشتيبانی، اداره و نگهبانی فضای سبز و ... را انجام میدهد.
هدف من از تأسيس اين شرکت اشتغالزايی و تأمين کار برای نيروهای بيکار بودهاست، اين شرکت در مناقصهها حضور پيدا کرده و از کارفرما پروژههای اجرايی میگيرد.
تا به حال با چه کارفرماهايی پروژه داشتهايد؟
اداراتی چون مرکز مخابرات کرمان، اداره اموال کرمان، بيمارستان شفا، اداره برق کرمان و... . در مناقصه شرکت برق ما در ميان ۲۸ شرکت کننده برنده شديم ولی از آنجا که مديرعامل شرکت يعنی من ، زن بودم، و فکر میکردند که از عهده کار برنمیآيم، مانعهای بسياری برای ما تراشيدند، به عنوان مثال از ما خواستند کار را ۳ ماهه تحويل دهيم، ازآنجا که من به توانايی خودم اعتماد داشتم به آنها قول دادم که کار را به بهترين نحو انجام دهم و همين هم شد به نحوی که قرارداد ۳ ماهه تبديل به قرارداد دو ساله شد.
پس از آن توانستم با پافشاری خدمات نگهبانی بيمارستان شفا را بر عهده بگيرم، وضعيت آن بيمارستان در ابتدا بهگونهای بود که در ماه ۱۱ بيمار فراری داشتند و ربودهشدن کالا نيز گهگاه اتفاق میافتاد. ما توانستيم اين آمار را به ۲ بيمار در ۵ ماه بدون هيچ سرقتی کاهش دهيم و حتی با پيگيری خودم يکی از بيماران فراری را يافته و به بيمارستان برگرداندم که سبب تحسين فراوان هم شد. اين اصلاحات در حدی بود که پس از آن کليه بيمارستانهای دولتی، علومپزشکی و دانشگاهها پيشنهاداتی جهت همکاری به شرکت ما ارائه دادند.
در حال حاضر چند نفر کارمند داريد؟
تعداد کارکنان ما بسته به فصل، نوعفعاليت و ميزان کار متفاوت است، اما درحال حاضر حدود ۹۰۰ نفر با من کار میکنند.
برای توسعه کسب و کارتان چه برنامههايی داريد؟
تأسيس نمايندگی در ديگر شهرستانهای کرمان و گسترش شرکت در مناقصههای خارج از استان از اهداف اصلی برای توسعه کارمان است.
سعید سعادت
مؤسس مجتمع فنی تهران
متولد: 1332- قم
فارغالتحصیل رشته متالورژی
محل سکونت: تهران
مقدمه:
امروزه فنآوري اطلاعات و ارتباطات به عنوان يکي از مهم ترين ابزارهاي برنامهريزي و توسعه کشورها مورد توجه برنامه ريزان و دولتمردان و سياست گذاران قرار گرفته است. فناوري اطلاعات و ارتباطات علاوه بر توسعه و ارتقاي منابع انساني، تاثيرات چشم گيري در روابط اجتماعي و اقتصادي به عهده داشته است. از آنجايي که رشد و توسعه اقتصادي کشورها بستگي زيادي به ميزان فعاليت هاي کارآفرينان دارد ، لذا مصاحبهاي با يک کارآفرين it ترتيب داده ايم، به اميد آنگه کامي در جهت رشد و توسعه it در جامعه و شفاف شدن نقش کارآفرينان در اين زمينه برداشته باشيم.
سعيد سعادت متولد 1332 شهرستان قم مي باشد. وي تحصيلات خود را در رشته متالورژي دانشگاه صنعتي شريف در سال 1355 به اتمام رساند. از مهم ترين فعاليت هاي آموزشي it وي تاکنون چاپ بيش از 600 عنوان کتاب در 30 شاخه مديريت ، برنامه ريزي ارتباطات ، آموزش هاي مرتبط با فناوري اطلاعات و ارتباطات در زير مجموعه هاي سخت افزار و نرم افزار ، شبکه ، گرافيک رايانه اي و ict کودک و نوجوان و icdl مي باشد.
کارکردن را از چه سني شروع کرديد؟
در دوران دبيرستان به دليل علاقه بسيار زيادي که به دروس رياضي داشتم و بسيار هم موفق بودم ، معمولا به دانش آموزاني که در اين دروس ضعيف بودند کمک کرده و به آنها درس مي دادم. در بين بچه هايي که به آنها درس مي دادم دانش آموزي بود که 9 تا تجديد از دروس اصلي و از جمله دروس رياضي آورده بود . با برنامه ريزي و کمک هايي که به او کردم با نمرات خوبي قبول شد و باعث تعجب خانواده و دوستان خود شد. از همان زمان متوجه توانايي خودم در کار تدريس و آموزش شدم و اينکار را به طور جدي تر دنبال کردم تا جائيکه به عنوان مدرس مجرب و توانمندي شهرت پيدا کردم . تقريبا از همان زمان ها به بعد تدريس به عنوان يک فعاليت اقتصادي که به آن علاقه بسيار زيادي هم داشتم ، وارد زندگي من شد و قسمت مهمي از وقت من علاوه بر تحصيل صرف مطالعه و تدريس شد.
تدريس را در دوره دانشگاه نيز ادامه داديد؟
بله اما در دوره دانشگاه بيشتر متقاضيان ، داوطلبان کنکور و به خصوص در زمينه فعاليت کاري من داوطلبان کنکور برق و مکانيک بودند ، از طرف ديگر علاوه بر تدريس به کار تاليف و ترجمه کتاب هم مشغول شده بودم و در سالهاي آخر دانشگاه اولين کتاب حساب ديفرانسيل و انتگرال را براي داوطلبان کنکور تاليف کردم. به اين ترتيب مي توان گفت که از آن زمان تا به حال بيش از 30 سال در زمينه آموزش به فعاليت مشغول بوده ام. در طي اين سالها آموزش و تحليل نقاط قوت و ضعف آموزش در ايران يکي از مهم ترين دغدغه هاي من بوده است و تقريبا روزي را سراغ ندارم که بدون تفکر و دل نگراني در زمينه آموزش گذرانيده باشم.
چه عاملي باعث شد که اقدام به تاسيس آموزشگاه علمي بنماييد؟
همانطور که گفتم عشق به تدريس و آموزش و شناخت توانايي هايم در اين زمينه ، مرا بيش از پيش به امر آموزش علاقه مند مي کرد. با افزايش تعداد متقاضيان آموزش و داوطلبان تحصيل در دانشگاه ها ، نمي توانستم جوابگوي بسياري از متقاضيان و داوطلبان باشم ، لذا به اين فکر افتادم که موسسه آموزشي داشته باشم که هم بتوانم به فعاليت هاي آموزشي خودم بپردازم و هم نياز و حجم درخواست هاي داوطلبان را پاسخگو باشم ، به اين ترتيب کار را با راه اندازي آموزشگاه کنکور براي دوره هاي فوق ديپلم به ليسانس ، که در آن زمان متقاضيان فراواني هم داشت ، شروع کردم و نتايج بسيار بهتري از تجارب آموزشي خودم به دست آوردم . کار در حجم وسيع تر تجربيات بهتري در زمينه آموزش نصيب من مي کرد و شناخت بيشتري از نياز هاي متقاضيان و داوطلبان فراهم مي کرد. با افزايش حجم تدريس و کلاسها نياز هاي بيشتري احساس مي شد وکم کم کار توسعه مي يافت. کار ساده اي نبود ولي علاقه فراوان من به توسعه آموزش باعث مي شد که در شناخت نياز ها و تحليل مشکلات مرتبط با آن فعاليت کرده و زمينه هاي توسعه کار را فراهم کنم. هرگز فراموش نمي کنم که گاه براي حل يک مسئله پيچيده رياضي ، روزها وقت مي گذاشتم تا بتوانم آنرا با راه حلي که خودم مي خواستم حل کنم و تا خودم به جواب درست نمي رسيدم دست بردار نبودم و به اين سادگي ها کنار نمي کشيدم. و با رسيدن به جواب درست احساس رضايت وصف نشدني تمام وجودم را فرا مي گرفت و خستگي را از تنم بيرون مي کرد.
سرمايه اوليه اين کار را چه گونه فراهم کرديد؟
شراکت براي تاسيس آموزشگاه را با يکي از دوستان دوران دانشگاهي که در رشته برق و الکترونيک درس مي خواند شروع کردم و بخش عمده اي از سرمايه اوليه را خودمان با پول هايي که از تدريس به دست مي آورديم فراهم کرديم. در ابتداي فعاليت و شروع کارمان در موسسه هر دو ما ، حدود 10 تا 12 ساعت تدريس مي کرديم. اشتراک عقيده و روحيات مشترکي که داشتيم باعث مي شد خيلي زودتر به خواسته هايمان برسيم ، و تا جايي که به خاطر مي آورم هرگز اتفاقي نيافتاده است که باعث کمرنگ شدن اين ارتباط دوستانه شود. اين ارتباط تا امروز نيز ادامه پيدا کرده است. با همراهي يکديگر زمينه اي فراهم شد تا در مدت زمان کوتاهي به دليل افزايش تعداد متقاضيان و داوطلبان از مدرسين ديگر استفاده کنيم و کار وفعاليت خودمان را توسعه دهيم. با عوض شدن مدل کار و توسعه فعاليت ها ايده هاي جديد تري به ذهنمان مي رسيد که استفاده از اين ايده ها نيز به توسعه کار کمک مي کرد. خودمان هم گاهي باورمان نمي شد که به اين سرعت موفق شويم ، ولي به هر حال توجه به کيفيت آموزش و نياز داوطلبان و سعي و تلاش بي وقفه باعث مي شد که در کار موفق تر باشيم.
با توجه به اينکه اين مرکز ( مجتمع فني ) را به عنوان يک مرکز آموزشي در زمينه کامپيوتر ميشناسند، چگونه فعاليتهاي خود را در اين زمينه شروع کرديد؟
کار تکراري و يکنواخت من را خسته مي کند ، با وجود اينکه در زمينه آموزشي و فرهنگي فعاليت مي کردم ، اما نمي توانستم هميشه فعاليتي يکنواخت داشته باشم ، لذا تصميم گرفتيم که آموزش در زمينه برق و الکترونيک و تعمير راديو و تلويزيون را به آموزش هايمان اضافه کنيم و به همين انگيزه براي اولين بار لابراتوارهايي که مجهز به وسايلي براي آموزش هاي عملي در اين زمينه بود را راه اندازي کرديم ، چون به اين باور رسيده بوديم که دانش آموزان و داوطلبان بايد در محيطي واقعي مهارت هاي مورد نياز و مربوطه را فرا بگيرند. براي اين کار هم در آن زمان هزينه هاي فراواني کرديم و حتي برخي اوقات ناچار شديم از ديگران قرض بگيريم ، که البته به دليل حسن اعتبار و شهرت در کار اين کار عملي شد. فراموش نمي کنم که با اين کارها و به دليل جوان بودن و نوآوري در شيوه آموزش هايمان عده اي از رقبا اعتقاد داشتند که " ما جرقه هايي هستيم که به زودي روبه خاموشي خواهيم رفت" . که البته اين گونه نشد و بسيار هم موفق شديم و در آن زمان هيچ موسسه اي کار با اين شيوه و اين کيفيت را انجام نمي داد. خود اين مسئله باعث رونق گرفتن بيشتر فعاليت هاي آموزشي ما شد. اين موفقيت علاوه بر دلگرمي بيشتر ما در فعاليت هاي آموزشي ، درس هاي فراواني به ما داد. ما در زمينه مسائل آموزشي و توسعه کارمان سعي مي کرديم نياز جامعه را در نظر بگيريم ، هر چند که اين کار به راحتي انجام نمي شد ، اما چون تنها مسائل مالي برايمان مطرح نبود و در کنار آن مسائل و نياز جامعه و رسيدن به اهداف آموزشي برايمان در اولويت قرار داشت توجه ما را به اين موضوع جلب کرد که آموزش کامپيوتر، که البته در آن زمان به پيچيدگي و وسعت امروز نبود ، از نياز هاي جامعه است و مي تواند در آينده نه چندان دور پاسخ گوي نياز هاي بسياري از افراد باشد. نو بودن اين رشته و علاقه ما به فعاليت در اين زمينه باعث شد که آموزش و فعاليت هاي آموزشي در اين زمينه را توسعه دهيم و براي اولين بار در همين زمينه کتاب ms-dos را به صورت کتاب ترکيبي با کتاب کار منتشر کرديم. اين کتاب حدود 2 ميليون نسخه فروش داشت ، که نشان دهنده نياز و علاقه جامعه بود. انتخاب عنوان کتاب و ترکيب مطالب آموزشي با کتاب کار هم از نظر موضوع و هم از نظر سبک کار و روش آموزش روش نو و تازه اي بود. و ما که از ابتدا توجه به مشتريان و نياز آنها را سرلوحه کارمان قرار داده بوديم برنامه ريزي هاي وسيع تري را در اين زمينه انجام داديم. من که در ابتدا کار را با فعاليت هاي فردي شروع کرده بودم ، با توسعه فعاليت هاي آموزشي و کاري ، تصميم گيري هاي لازم را در هيئت مديره مطرح مي کردم و با ايده ها و نظرات جمعي برنامه هاي آموزشي و فعاليت هاي مرتبط با آن را توسعه داديم. به اعتقاد من اگر سازمان را به يک کشتي و مدير سازمان را به ناخدا تشبيه کنيم ، اين ناخداي کشتي است که افراد را در مسير درست هدايت مي کند و اگر حتي فردي از خدمه اين کشتي کار را به درستي انجام ندهد باز اين ناخدا است که مي تواند کشتي را به مقصد درست هدايت کند. به همين علت ما نيز توانستيم با انتخاب نيروها و هدف گذاري هاي درستي که داشتيم ، افراد کارشناس ومتخصص در زمينه هاي مختلف و با تخصص هاي مورد نياز را جذب کنيم ، که همگي آنها با عشق و گذشت و فداکاري براي رسيد به اهداف آموزشي مجموعه را ياري مي کنند.
ملاک هاي شما در انتخاب اين نيروها چه بوده است؟
ما همواره سعي کرده ايم نيرو هايي را به همکاري دعوت کنيم که اهداف و انگيزهاي کاري مشابهي را دنبال کنند و تنها منافع مادي براي آنها مطرح نباشد ، هر چند که مسائل مالي رکن مهمي در فعاليت هاي فردي و اجتماعي مي باشد ولي تا فردي به جز انگيزه هاي مالي ، انگيزه ها و روحيات ديگري براي فعاليت هاي آموزشي نداشته باشد موفقيت در اين زمينه فراهم نخواهد شد. يکي از عوامل موثر در موفقيت فعاليت ما استفاده از نيروها و افرادي است که به جز انگيزه هاي مالي مسائل بالاتر و مهم تري دغدغه زندگي آنها است و تنها به ماديات فکر نمي کنند. استفاده از نيروهاي خلاق و خوش فکر با انگيزه هاي بالا و دارا بودن روحيه کاري در زمينه هاي آموزشي از جمله مسائلي بوده است که ما در مسير توسعه فعاليت هاي خودمان به آن توجه کرده ايم.
ازدواج و تشکيل خانواده چه نقشي در فعاليت هاي شما داشت؟
به دليل اينکه من فعاليت هاي کاري خود را خيلي قبل تر از ازدواج شروع کردم ، تشکيل خانواده تاثير خاصي در نوع فعاليت من نداشت. در واقع انگيزه اوليه براي فعاليت در زمينه آموزش و کار در اين مورد قبل از ازدواج به وجود آمده بود. البته من همواره سعي کرده و مي کنم که فعاليت هاي کاري من تاثير نامطلوبي بر روابط اجتماعي و به خصوص مسائل خانوادگي من نگذارد و از همسر خودم به خاطر صبر و تحمل مشکلات و نارسايي هاي احتمالي که ممکن است به واسطه کار به وجود آمده باشد ممنون هستم ، ولي يادآوري مي کنم که سعي من همواره اين بوده که مسائل کاري تاثيري بر روابط خانوادگي ام نداشته باشد.
چه عواملي باعث ثبات دوستي وشراکت شما در اين مدت زمان طولاني شد؟
من و همکارم پيش از شروع و توسعه فعاليت هاي کاري و آموزشي با هم دوست بوديم و با وجود اينکه در دو رشته مختلف تحصيل مي کرديم ، هم فکري و عقايد و روحيات مشترک ، هم در شکل گيري ارتباط و هم در دوام آن موثر بود. اين دوستي و ارتباط به دليل کار و مسائل مرتبط با آن به وجود نيامده بود اما نقش مهمي در به وجود آمدن زمينه فعاليت هاي کاري و آموزشي و توسعه آن به عهده داشت.
چه عواملي باعث توسعه و رونق فعاليت شما در زمينه آموزش کامپيوتر در کشور شد؟
نو بودن موضوع و توجه ما به روش هاي استاندارد آموزش در اين زمينه و در نظر گرفتن نياز متقاضيان آموزش در اين زمينه باعث شد که در برنامه ريزي ها و جهت گيري هايمان توجه بيشتري به مشتريان و نياز آنها بکنيم. از طرف ديگر برقراري ارتباط موثر با نهادهاي آموزشي مطرح کشور و حسن شهرت در پاسخ گويي به نياز هاي آموزشي آنها باعث مي شد که به عنوان يکي از پيش رو هاي آموزش در اين زمينه مطرح باشيم. توجه به استاندارد هاي آموزشي ودوره هاي بين المللي رسمي آموزش کامپيوتر و فن آوري اطلاعات و ارتباطات و فعاليت در اين زمينه نيز از عوامل موفقيت در اين زمينه بود. ما براي اولين بار در ايران با همکاري کارشناسان و همکاران صاحب نظر در زمينه فن آوري اطلاعات و ارتباطات موفق شديم تا نقشه راه يک فرد در مسير برنامه ريزي و تحصيل در علوم مختلف کامپيوتري را ترسيم کنيم. سعي ما همواره توسعه کيفي و رعايت استاندارد هاي بين المللي در آموزش و توسعه فعاليت ها در اين زمينه بوده است.
چه مشکلات و يا فراز و نشيب هايي در مسير کاري داشتيد؟
با وجود مشکلات و فراز و نشيب در شروع و راه اندازي و توسعه هر کاري ، راههاي پر فراز و نشيب زيادي نداشتيم ، هر چند که در مواقعي به خصوص براي توسعه آموزش ها و مراکزمان نياز به ريسک براي ما ضروري بود ، اما براي رسيدن به موفقيت خيلي تلاش کرديم و در طولاني مدت به آن رسيديم ، چون سرمايه گذاري و فعاليت در زمينه مسائل آموزشي و فرهنگي در دراز مدت به جواب مي رسد. درک اين موضوع باعث مي شود تا در برنامه ريزي و توسعه کار صبر وشکيبايي به خرج دهيم و انتظار معجزه نداشته باشيم. شناخت درست هدف و برنامه ريزي و هدف گذاري صحيح از عواملي است که باعث مي شود مشکلات و فراز و نشيب هاي مسير کار کمتر شده و يا از ميان برداشته شود. توجه به به کيفيت آموزش و حفظ آن در مسير توسعه فعاليت هاي آموزشي باعث شده است که من کيفيت را به عنوان اصل مهم در موفقيت و حل مشکلات و مسائل مسير کار سر لوحه کار ها قرار دهم. از آغاز فعاليت در زمينه آموزش روزي را سراغ ندارم که در ساعات کاري به جز آموزش و توسعه آن به فکر ديگري باشم و در معمولا بيشترين وقت من در زمان کار ، حتي حالا که کار توسعه پيدا کرده است ، صرف توجه به کار و بالابردن کيفيت آن مي شود.
اکنون چه ايده هاي ديگري را مي خواهيد دنبال کنيد؟
با توجه به مشکلاتي که جوانان ما در زمينه اشتغال دارند ، ما به آموزش هاي بين المللي رو آورده ايم و معتقديم که بايد جوانان در آموزش ها گواهينامه بين المللي داشته باشند و شرايط خود شان را با ساير کشورها در سطح بينالمللي هماهنگ کنند. جهاني شدن و از بين رفتن مرزهاي جغرافيايي در زمينه کار و اشتغال زمينه اي را فراهم کرده است تا افراد از نقاط مختلف دنيا قادر باشند در جاي ديگري به جز کشور خودشان به فعاليت کاري بپردازند و همين موضوع باعث مي شود که آموزش هاي لازم در اين زمينه به يکي از دغدغه هاي آموزشي ما تبديل شود. موفقيت جوانان ما در کار و فعاليت در عرصه ملي عامل مهمي در موفقيت کشور ما است ، چرا که اکثر افرادي که به دلايل مختلف به کشور هاي ديگر مي روند معمولا پس از موفقيت در فعاليت هاي کار به کشور خود باز مي گردند و حتي اگر اين اتفاق نيافتد ، تجربه ما ثابت کرده است که ايراني هاي خارج از کشور تلاش هاي موثري در توسعه کشور و شفاف شدن نگاه دنيا نسبت به ايران انجام داده اند.
چه عواملي باعث موفقيت شما شد؟
توکل برخدا . زماني که انسان با ياد خدا کار ها و فعاليت هايش را شروع کند و همواره خود را در پناه او ببيند ، تمام فعاليت ها و تلاش هايش را براي رضايت او انجام مي دهد و مسير هاي صعب العبور برايش هموار خواهد شد.
چه توصيه اي براي جوانان و خصوصا افراد کارآفرين داريد؟
به خدا توکل داشته باشند ، و در کارهايشان عجول نباشند. نمي توان يک شبه ره صد ساله را طي رفت. سعي کنند در کارهايشان به نيازهاي مردم اهميت بدهند ، چونکه رضايت مردم باعث رضايت خداوند و خشنودي خداوند علاوه بر اجر معنوي باعث رونق گرفتن کار ها و هموار شدن راه ها مي شود. به گمان من قضاوت صحيح در زمان کار و سعي و تلاش براي انجام درست کار عامل مهمي در موفقيت کاري است . جوانان بايد براي رسيدن به هدف هايشان نيز تلاش زيادي بکنند و مطمئن باشند که با سعي و تلاش و توجه به نياز مردم و همينطور توکل بر خداوند در کار ها و طلب توفيق از او انجام بسياري از کارهايي که در نظر ديگران غير ممکن و يا دشوار جلوه مي کند ، راحت خواهد شد. شروع خلاقانه و بدنبال تامين نياز و کيفيت کار براي مشتريان بودن با عث خواهد شد که بدون ترديد موفق شوند ، حتي اگر در اين راه چند بار شکست بخورند. مصاحبه از: زهرا بهمنپور
ارائه شده توسط : پرشین جم
در وب سایت : پرشین جم
ثبت دیدگاه برای این مطلب
نظرات شما عزیزان
رضا
1-2
عالیییییی
محمد ایلیا اسماعیلی نیا
01
ممنون از تحقیق شما بسیار عالی است ممنون از زحمت شما
ariana
1-0
چرا نمی تونم کپی بگیرم؟
پاسخ به: ariana از طرف پرشین جم
سلام جهت کپی و دانلود متن کامل مطلب باید اشتراک ویژه پرشین جم را تهیه کنید